درباره وبلاگ دلمان خوش است كه مینویسیم و دیگران میخوانند و عده ای می گویند: اه چه زیبا و بعضی اشك میریزند و بعضی می خندند. دلمان خوش است به اینكه یكی فقط عاشق خودمان باشد نه چیز دیگر . یا اینكه دلمان خوش است یكی با ما درد دل كند یا دلش برایمان بسوزد . با شاخه گلی دل می بندیم و با جمله ای دل می كنیم دلمان خوش می شود به آوردن خواهشی و چشیدن لذتی و وقتی چیزی مطابق میل ما نباشد چقدرراحت لگد می زنیم و چه ساده میشكنیم همه چیز را ، حتی غرور را ... آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان |
Welcome
17 / 4 / 1390برچسب:, :: 9:0 :: نويسنده : آزاده
بی تو آنلاین شبی باز از آن Room گذشتم. 17 / 4 / 1390برچسب:, :: 8:47 :: نويسنده : آزاده
روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد:
16 / 4 / 1390برچسب:, :: 16:24 :: نويسنده : آزاده
چه غم انگيز است زندگی
چه غم انگيز است بار سختی ها را به تنهايی به دوش کشيدن و رنج ها را در سکوت و انزوای محض گريستن. و چه تلخ است خنده آن زمان که می خندی تا گريه هايت را پنهان کنی .و چه سخت است آرام و بی صدا در درون خود شکستن و چه عجيب است زندگی−همان کودکی که ما را بسان عروسکی بازيچه خود قرار داده و هر زمان به سويی می کشد− و تو آن زمان که رنج ديگران بر اندوهت می افزايد اما هيچ کس از رنج تو آگاه نيست، آن زمان که در اوج اندوه پناهی جز سايه گاه ديوار سرد و خا موش نمی يابی،آن زمان که بار غصه بر شانه هايت سنگينی می کند و انتظار کمک هيچ گاه به پايان نمی رسد،آن زمان که آرزوها را در گور سرد خاطرت دفن می کنی و بر چهره ات سيلی می زنی تا زير ضربه های غم،خم به ابرو نياوری،آن زمان که صدای گنگ و مبهم خنده در گلويت می شکند و بر سر بغض های کهنه ات هجوم می آورد اما دستی نيست تا گره از بغض هايت بگشايد، آن زمان که در کوچه پس کوچه های تاريک زندگی ات تک ستاره ای فا نوس راهت نيست، آن زمان که هيچ کس صدای فرياد های بی صدايت را نمی شنود، آن زمان که هيچ کس تو را حس نمی کند و آن زمان که هم زبان تو همدل ديگری است، تنهايی را با تمام وجود حس می کنی. و چه غم انگيز است تنهايی 16 / 4 / 1390برچسب:, :: 16:19 :: نويسنده : آزاده
باید فراموشت کنم چندیست تمرین می کنم من می توانم!می شود! آرام تلقین می کنم حالم نه اصلا خوب نیست تا بعد بهتر می شود فکری برای این دل آرام غمگین می کنم من می پذیرم رفته ای و برنمی گردی همین خود را برای درک این صد بار تحسین می کنم کم کم ز یادم می روی این روزگار و رسم اوست این جمله را با تلخی اش صدبار تضمین می کنم 16 / 4 / 1390برچسب:, :: 15:57 :: نويسنده : آزاده
یاد گرفتم که : 1. با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند. 2. با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند . 3. از حسود دوری کنم چون حتی اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم باز هم از من بیزار خواهد بود . 4. تنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم . تو یه بار بهم خوبی کردی و من همه بدی هات رو فراموش کردم ولی من یه بار بدی کردم و تو همه خوبی هامو .... 13 / 4 / 1390برچسب:, :: 20:57 :: نويسنده : آزاده
قبل از ازدواج : خوابیدن تا لنگ ظهر قبل از ازدواج : رفتن به سفر بی اجازه قبل از ازدواج : خوردن بهترین غذاها بی منت قبل از ازدواج : استراحت مطلق بی جر و بحث قبل از ازدواج : دید و بازدید از اماکن تفریحی قبل از ازدواج : آموزش گیتار و سنتور و غیره قبل از ازدواج : گرفتن پول تو جیبی از پاپا قبل از ازدواج : ایستادن در صف سینما و استخر قبل از ازدواج : رفتن به سفرهای هفتگی
12 / 4 / 1390برچسب:, :: 9:40 :: نويسنده : آزاده
درد دارد آنکس که میگريد فقط يک
و به خاطر آن يک درد میگريد،
اما آنکه میخندد هزار درد دارد
و نميداندبرای کدام درد بگريد و
میخندد
|
|||
|